جدول جو
جدول جو

معنی آتش مزاج - جستجوی لغت در جدول جو

آتش مزاج
سوزاننده، کنایه از دارای غریزۀ شدید جنسی، آتشی مزاج
تصویری از آتش مزاج
تصویر آتش مزاج
فرهنگ فارسی عمید
آتش مزاج
(تَ مِ)
تندخو
لغت نامه دهخدا
آتش مزاج
آتشی تند خوی
تصویری از آتش مزاج
تصویر آتش مزاج
فرهنگ لغت هوشیار
آتش مزاج
آتشی، تندخوی
تصویری از آتش مزاج
تصویر آتش مزاج
فرهنگ واژه فارسی سره
آتش مزاج
بدخلق، تندخو، عصبی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتشی مزاج
تصویر آتشی مزاج
تندخو، دارای غریزۀ شدید جنسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش زا
تصویر آتش زا
زایندۀ آتش، آنچه آتش از آن تولید شود، کنایه از مؤثر
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ مِ)
سالم و تندرست. که تن بیمار نیست
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ مِ)
گستاخ و ترشخو و سخت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
که از آتش زاده است
لغت نامه دهخدا
(چَ نَ / نِ)
که آتش تولید کند
لغت نامه دهخدا
هشت سرشت شامل چهارمزاج مفرد (حار بارد رطب یابس) وچهارمزاج مرکب (حاررطب باررطب حاریابس باردیابس) است: (دینی گفت: آفرینش مردم ازچهارعناصروهشت مزاج مفردو مرکب علی سبیل الاعتدال حاصل شود... دینی گفت: ازاینها هرچ بطبع گرانترست زیرآمد وهرچ سبکتر بالا تازمین - که باردیابس است وازهمه ثقیل تر - مشمول آب آمده وآب شامل او و آب - که بارد رطب است وثقیلتر از هوا - مشمول هوا آمدوهوا شامل او وهوا که حاررطب است وثقیلتر ازآتش مشمول آتش آمد و آتش شامل او وآتش که حاریابس است - مرکز ومقر اوبالای هرسه آمد)، عناصراربعه (آب باد خاک آتش) واخلاط اربعه (صفرا سودا بلغم خون)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش زا
تصویر آتش زا
آنچه که از آن آتش پدید آید زاینده آتش
فرهنگ لغت هوشیار
بدخو، تندخو، عصبی
متضاد: ملایم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش رفتار، شاد، شاداب
دیکشنری اردو به فارسی